اقدامات سیایسی هیتلر به ترتیب :
1.پیوستن به حذب نازی
2.انخب به عنوان رییس حذب
3.کودتای نا فرجام
4.رفتن به زندان
5.گرفتن قدرت در دست
6.شروع جنگ جهانی دوم با حمله به لهستان
از جمهوری وایمار آلمان در سپتامبر ۱۹۱۹ آغاز شد هنگامی که آدولف هیتلر به حزب Deutsche Arbeiterpartei (حزب کارگری) آلمان پیوست. نام این حزب در ۱۹۲۰ به Nationalsozialistische Deutsche Arbeiterpartei به معنی حزب ملی سوسیالیست کارگران آلمان تغییر یافت که در کاربرد عمومی به آن حزب نازی یا حزب ناسیونالسوسیالیست کارگران آلمان گفته میشود. این حزب ضد کمونیسم و مخالف دولت پس از جنگ جمهوری وایمار و پیمان ورسای بود و در آن آرمانهای پانژرمنیسم و یهودستیزی تندرو در جریان بود. میتوان گفت فرایند به قدرت رسیدن هیتلر در مارس ۱۹۳۳ با به تصویب رسیدن Gesetz zur Behebung der Not von Volk und Reich به پایان رسید این قانون به صدراعظم یعنی هیتلر اجازه میداد بدون آنکه رایشستگ ورود کند، خودش قانون را تصویب کند. این قانون به هیتلر اجازه میداد که مانند یک دیکتاتور عمل کند بدون آنکه بتوان اعتراض قانونی به او کرد.
پس از جنگ جهانی اول هیتلر تلاش کرد تا وارد حزب تازه تأسیس نازی شود و خیلی زود در این حزب مورد توجه قرار گرفت، او یکی از بهترین سخنگویان حزب شد او به دیگر اعضا گفت که یا من را رهبر حزب کنید یا اینکه برای همیشه حزب را ترک میکنم. هیتلر از آغاز ادبیاتی خشن و شبه نظامی برای جنبش در پیش گرفت[۱] او سعی میکرد از خشونت برای پیشبرد اهدافش استفاده کند و افرادی را به عضویت حزب درمیآورد که مانند او فکر میکردند. ابتدا هیتلر دریافت که باواریای کاتولیک قانونهای برآمده از برلین پروتستان را نمیپذیرد از این رو باواریا را راهی برای رسیدن به قدرت دید اما خیلی زود دریافت که تلاشهایش بینتیجه است. او پس از کودتای مونیخ به زندان رفت و آن را فرصتی برای نوشتن کتاب نبرد من دید. او در این کتاب بیان میدارد که یهودی-مسیحیان اروپا را ضعیف میکنند و آلمان به مردی آهنین نیاز دارد تا قدرت آلمان را دوباره بدست آورد و یک پادشاهی تأسیس کند.[۲] در این دوره او ترجیح داد تا از راههای قانونی به قدرت برسد.[۳]
پس از انتشار کتاب نبرد من افراد بیشتری جذب هیتلر شدند در این دوران هیتلر نمیتوانست یک کرسیهای مهم دولتی خیز بردارد چون هنوز ملیت آلمانی نداشت.[۴] در اواسط دههٔ ۱۹۲۰ حزب وارد مبارزات انتخاباتی شد در این مبارزات هیتلر نقش سخنگو و تنظیمکنندهٔ امور را داشت، همچنین مدیریت خشونتهای خیابانی میان حزبها هم توسط هیتلر صورت می گیرفت. در اواخر دههٔ ۱۹۲۰ و آغاز ۱۹۳۰ حزب نازی آنقدر هوادار پیدا کرد که بزرگترین حزب سیاسی رایشستگ شد. شیوهٔ بیان هیتلر و تأثیری که بر افراد میگذاشت به همراه فریب و گمراهی مردم باعث شد تا حزبی که بیشترین رای را آورده اما نتوانسته بیش از نصف مردم را پیرو خود کند، قدرت را در دست بگیرد.
هیتلر در ژوئن ۱۹۳۴ چنین گفت:
با اینکه میترسم که متهم شوم به حرف نامربوط زدن، [اما] میگویم که جنبش ناسیونال سوسیالیست برای هزار سال دیگر ادامه مییابد. … یادمان نمیرود که چطور ۱۵ سال پیش وقتی گفتم من آلمان را در دست خواهم گرفت، همه مرا مسخره کردند. الان احمقانه میخندند وقتی میگویم من در قدرت باقی خواهم ماند.[۵]
حزب نازی
پس از جنگ هیتلر در ارتش ماندگار شد، و وظیفه سرکوبی شورش سوسیالیستها رابه خصوص در مونیخ، به عهده گرفت، چون او در سال ۱۹۱۹به آنجا بازگشته بود.
در همین زمان بود که فعالیت سیاسی هیتلر آغاز شد و وی به عنوان مأمور مخفی سازمان ضداطلاعات ارتش آلمان، و در رابطه با برخی رهبران افراطی نظامی چون ژنرال لودندروف، گروه کوچک خود را تأسیس کرد؛ همان گروهی که سپس به حزب ملی کارگران سوسیالیست آلمان (حزب نازی) بدل شد.
هیتلر مدتی همه چیز را زیر نظر داشت و اخر به این نتیجه رسید که تنها حذبی میتواند قدرت را بدست اورد که شورش های خیابانی و احساسات مردم رو بدست بگیرد و پشتیبانی دست کم سه قدرت اصلی کشور یعنی ارتش , کلیسا یا شخص اول مملکت رو ذاشته باشه و از همین تجربیات در به قدرست رساندن حذب نازی استفاده کرد.
در نوامبر ۱۹۲۳ ژنرال لودندروف و هیتلر کودتای نافرجامی را ترتیب دادند کهبه کودتای مونیخ معروف است. (این کودتا را با نام کودتای آبجوفروشی نیز می شناسند.)در سال ۱۹۲۱ هیتلر و هواداران او جریانی به نام حزب ملی کارگران سوسیالیست آلمان با نام اختصاری (حزب نازی) تشکیل دادند. این حزب درسال۱۹۲۳ در مونیخ دست به شورش مسلحانه زد. اقدام نازیها به شکست انجامید،هیتلر دستگیر شد و نه ماه به زندان افتاد.
هیتلر مرام سیاسی خود را به روشنی در کتاب «نبرد من» تشریح کردهاست. به عقیده او عناصر «بیگانه» یا «غیر آریایی» باید از میان ملت آلمان زدوده شود، تا پاکی و اصالت خون ژرمن تأمین گردد. ملت آلمان باید خود را برای سروری جهان آماده کند. نازیها حق خود میدانند که برای رسیدن به این هدف از هر وسیلهای استفاده کنند و تمام اقوام و ملتهای «پست و غیر اصیل» رااز سر راه خود بردارند. ناسیونال سوسیالیسم بیان ایدئولوژیک ساده و در عین حال کاملی برای یک نظام تام گرا (توتالیتر) است، که سلطه مطلق و انحصاری شالوده آن است، با شعارهایی از قبیل: ملت واحد، رهبر واحد، ایدئولوژی واحد، حزب واحد. حزب نازی از سال ۱۹۲۵ سیاست تازهای در پیش گرفت .هیتلردر نطقهای آتشین خود وعده میداد که با تشکیل رایش سوم مردم آلمان
به پیشرفت و بهروزی کامل دست خواهند یافت و تمام مشکلات جامعه حل خواهد شد.باشکست «رایش دوم» در جنگ جهانی اول، در آلمان «جمهوری وایمار» تشکیل شده بود، که در بحران غرقه بود. در جامعهای که لایههای گسترده مردم با بیکاری و فقر روبرو بودند، سخنان هیتلر برای برخی جذابیت داشت.
در انتخابات سال ۱۹۳۲ حزب نازی ۳۰ درصد آرا را کسب کرد و نشان داد که به مهمترین نیروی کشور تبدیل شدهاست. در حالی که نیروهای مترقی و چپ نسبت به خطر قدرت گیری هیتلر هشدار میدادند. در سال ۱۹۳۳ بحران سیاسی عمیقی آلمان را فرا گرفته بود. حاکمیت راست گرای کشور بر آن شد که با استفاده ازهیتلر به بن بست سیاسی خاتمه دهد و قدرت روزافزون نیروهای چپ را مهار کند.در آن سال هیتلر در رأس دولتی ائتلافی صدر اعظم آلمان شد.
رژیم نازی
هیتلر با رشتهای از عملیات خشن به درهم شکستن مقاومت نیروهای دگراندیش، سرکوب مخالفان و تحکیم قدرت خود دست زد.
رژیم نازی طی دوازده سال حاکمیت خود در داخل کشور به اختناق شدید، و در سیاست خارجی به اقداماتی ضربتی دست زد.
حزب نازی برای سرکوب مخالفان سیاسی و عقیدتی، در پپگرد و کشتار یهودیان،یگان ضربتی ویژهای به نام اس آ را سازمان داد. این باندها در گسترش رعب و وحشت در سراسر آلمان و سرزمینهای اشغال شده فعال بودند و کمک های بسزایی به پیشوا کردند.
تجدید تسلیحات و اتحاد دوباره
آدولف هیتلر با بنیتو موسولینی در مارس سال ۱۹۳۵ هیتلر با اعلام سربازگیری مجدد در ارتش قرارداد ورسای را زیر پا گذاشت. او مصمم به ساخت نیروی نظامی جدید، متشکل از نیروی دریایی ونیروی هوایی بود. نام نویسی بسیاری از مردان و زنان درارتش جدید،برای حل مشکل بیکاری مناسب بود. ولی مشکلات اقتصادی آلمان بسیار جدی بودند.در مارس سال ۱۹۳۶ او بار دیگر، با اشغال دوباره مناطق غیر نظامی راین لند به مفاد قرارداد ورسای تجاوز کرد. او جسورتر شد، چون بریتانیا و فرانسه هیچ کاری برای توقفش انجام ندادند. در ژوئیه سال ۱۹۳۶ جنگ داخلی اسپانیاآغاز شد در آن زمان ارتش اسپانیا تحت فرماندهی ژنرال فرانچسکو فرانکو بود.شورشیان مخالف دولت خواستار حکومتی فاشیستی در اسپانیا بودند. هیتلر یگانهایی از ارتش را برای کمک به شورشیان فرستاد. نیروهای مستقر در اسپانیا سلاح های جدید ارتش آلمان و شیوههای جنگی خود را آزمایش نمودند، که از آن جمله میتوان به بمباران شهرهایی همچون گورنیکا و نابودی آن توسط نیروی هوایی آلمان در آوریل سال ۱۹۳۷ اشاره کرد.
هیتلر در ۲۵ اکتبر سال ۱۹۳۶ با فرد فاشیست ایتالیا بنیتو موسولینی پیمان اتحاد بست. این اتحاد بعدها توسط کشورهایی چون ژاپن، مجارستان،رومانی و بلغارستان گسترش یافت. مجموعه تمام این کشورها، با نام نیروهای محور شناخته میشدند. پس از آن در ۵ نوامبر، سال ۱۹۳۷، آدولف هیتلر بامقام رایش جلسهای سری داشت که در آنجا طرح خود، یعنی بدست آوردن «فضایحیاتی» برای ملت آلمان را مطرح نمود. رژیم نازی در سال ۱۹۳۸ الحاق اتریش را به آلمان اعلام کرد. در اول سپتامبر ۱۹۳۹ با حمله برق آسای پیاده نظام مجهز آلمان (ورماخت) به لهستان، جنگ جهانی دوم آغاز گشت.
شکست و مرگ
آدولف هیتلر رهبر رایش سوم درشامگاه سی ام آوریل ۱۹۴۵ به زندگی خود پایان داد. هیتلر در زمان مرگ تنها۵۶ سال داشت، اگرچه به گفته شاهدان عینی، در آخرین دوران زندگی پیرمردی خسته و تکیده و بیمار شده بود.ارتشیان نازی در سال ۱۹۴۳ در جبهه اتحاد شوروی (استالینگراد) و در سال۱۹۴۴ در جبهه غرب (پیاده شدن نیروهای متفقین در نورماندی در روزِ دیD-Day)ضربات سنگینی متحمل شدند. از آغاز سال ۱۹۴۵ ارتشهای متفقین راه خود را به درون سرزمین آلمان باز کردند. ارتشهای ایالات متحده آمریکا و بریتانیا ازغرب و ارتش سرخ شوروی از شرق به سوی برلین، پایتخت رایش سوم پیشروی کردند.در ماه آوریل ارتش سرخ شوروی شهر برلین را به محاصره گرفت و به طرف ستاد فرماندهی رایش پیش رفت. هیتلر در مخفیگاه خود، به همراه همسر تازه اش اوابراون دست به خودکشی زد. اوا براون با شکستن کپسول سیانور و هیتلر نیز باسیانور و شلیک هم زمان گلوله تپانچه به سرش دست به خودکشی زدند. پیکر بیجان آن دو را کسانی که در سنگر بودند به بیرون بردند و به خواست خود هیتلرکه خواسته بود پیکرش چون موسولینی به دست دشمنان نیفتد سوزانده شد.